نوروز پیروز
درود وسلام
و عرض تبریک و تهنیت به خاطر ماندگارترین عید ایرانیان، عیدی تک در دنیا با سابقه ای بسیار طولانی.
صد سال به اون سال ها، به همون سالهایی که مردم عید خودشون، عید ملی خودشون، عیدی که میراث فرهنگی مردم بود رو فراموش نکرده بودند و این روز رو، یعنی همون روز آفرینش، روز خلقت زمین و آن چه در اوست، با ایمان و عزمی راسخ بدون تفرقه و نفاق جشن می گرفتند و شادی و خوشحالی نوروزی که طبیعت به آن ها هدیه کرده بود رو به دلهاشون می بردند تا سرسبز تر از همیشه امیدوار زندگی کنند و زنده باشند.
اگه مقایسه ی کوچیکی بین این روزها و چند روز مونده به دهه ی فجر بکنید حتما می فهمید که از چه دردی صحبت می کنم، درد فراموشی هویت ملی.
به یقین می دونید که ما چه عید ها و روزهای ملی دیگه ای هم داشتیم و امروز بعضی ها حتی اسمشون رو نشنیدن، مثلا جشن سده، مهرگان، جشن های چله و یلدا و اعیاد ملی دیگه ای که شاید من هم از بودن آن ها بی خبرم.
«و ما در این لحظه، در این نخستین لحظات آغاز آفرینش، نخستین روز خلقت، روز اورمزد، آتش اهورایی نوروز را باز می افروزیم و در عمق وجدان خویش، به پایمردی خیال، از صحرا های سیاه و مرگ زده ی قرون تهی می گذریم و در همه ی نوروز هایی که در زیر آسمان پاک و آفتاب روشن سرزمین ما بر پا می شده است، با همه ی زنان و مردانی که خون آنان در رگ هایمان می دود، شرکت می کنیم و بدین گونه، "بودن خویش" را به عنوان یک ملت، در تند باد ریشه برانداز زمان ها خلود می بخشیم و در هجوم این قرن دشمنکامی که ما را با خود بیگانه ساخته و، "خالی از خویش"، برده ی رام و طعمه زدوده از "شخصیت" این غرب غارتگر کرده است، در این میعادگاهی که همه ی نسل های تاریخ و اساطیر ملت ما حضور دارند، با آنان پیمان وفا می بندیم و "امانت عشق" را از آنان به ودیعه می گیریم که "هرگز نمیریم" و "دوام راستین" خویش را به نام ملتی که در این صحرای عظیم بشری، ریشه در عمق فرهنگی سرشار از غنا و قداست و جلال دارد و بر پایه ی "اصالت" خویش، در رهگذر تاریخ ایستاده است، "بر صحیفه ی عالم" ثبت کنیم.»
(دکتر علی شریعتی، کویر)
حقاً که برترین توصیفی که می توان در مورد نوروز ایرانی باستانی نگاشت. بدان امید که این امانت را همانگونه که بوده و می بایست باشد و اکنون نیست به دست نسل های بعد برسانیم.
راستی به چند روزی پس و پیش تولد چندی از دوستان رو به خود و عاشقانه هاشون تبریک می گوییم.