the end!


سلام.
اميدوارم كه حالتون خوب باشه.ميدونم كه الالن خيلياتون خوشحالين و بعضي هاتونم زانوي غم بغل گرفتين كه اي كاش مثلا اون يه هفته اي كه درس نخوندم رو ميخوندم... يا ( دقيقا مثل خودم كه وقتي درسا رو ميوفتم از اينن گلواژه ها تلاوت ميكنم!!!)
شنيدستم كه درس رياضي كنكور رياضي سخت بوده...(پر رو نشين امتحانتون كلا گلاب بوده!‌حالا رياضيشم..)ما هم اوايل كه از جلسه در اومده بوديم با ممد و يوسف و داود و يه سري اراذل و اوباش ديگه!(كه پول به تاكسي نداديم و سوار اتوبوس شديم:ي )حالات عرفاني شما رو تجربه كرديم...
اصولا آدما چند دسته اند!(با شرح مثال)(چشمك):
1- يه دسته اصولا بلا نسبت شما بازيافت ميكنن!!!!! (پسماند خودشان رو تناول ميكنن!!!)(به قولي گه ميخورن!) مثلا اصغري اومده بيرون و توي دل خودش ميدونه كه عبخ(عمه به خطا) رياضي 70 زده و فيزيكم يه همچين حدودي!< بعد به چراغعلي ميگه من ريدم و يه قيافيه شديدا مغموم به خودش ميگيره كه مثلا ما هم ريديم!
اين دسته رو بايد تا دسته...( ادب و تربيت و ولش كن واژ آرايي رو بچسب!)
2- يه دسته مثل بنده حقير و ممد فچر ميكرديم خراب كرديم.(ممد كه گفته بود اگه روزانه شاهرود قبول نشه يه سال ميشينه و من هم از اونجايي كه يه ايراني اصيلم!(مباحث آب هندونگي!)گفته بودم و واقعا هم همينطور بود كه ميرم شبانه... خدا پدر معين و دكتر رجبي رو بيامرزه با اين شبانه!) . من فكر ميكردم فيزيك رو 30 زدم (شما هم اگه دو برگ(ميدونم صفحه با برگ فرق ميكنه ها!)رو به طور كامل رد ميدادين شايد يه همچين احساساتي داشتين) . اومدم ديدم 41 زدم..كارنامم كه اومد ديدم 51 زدم!!! پس في الجمله زياد اعتماد نكنيد بر ثبات دهر!... خب ممد كه فكر ميكرد 8000 ميشه شد 800 و بنده هم فكر ميكردم 17000 ميشم كه خب يه كمي بهتر شدم.
اكثر شماها جزو دسته اخير هستيد كه واقعا فكر ميكنيد خراب كردين ولي...
3-آدمايي كه بدتر از اون چيزي كه فك ميكنن ميشن مثلا:
آناكارينا جون فك ميكني كجا باشي؟
به جون كتي فقط و فقط مهندسي پزشكي اونم بيو الكتريك! اونم اميركبير...( از اونجايي كه خدايي نكرده اگه از اسماي ايروني استفاده شه از شانس ما يكي از خوننده ها اسمش مثل اين ميشه و دادگاه و دادگاه كشي در پي خواهد داشت!حد اقل اسم خواهران اجنبي انتخاب شده كه احتمالش كمتر باشه!!!)( كه به قول شيخنا : باسني كه نميخواره بر باد نميدهند و لا غير!!!)
---------------------------
به احتما فراوون شما جزو دسته دوم هستيد و الان زانوي غم بغل گرفتيد...بريد خوش باشيد كه اگه بيايد دانشگاه زياد فرصت ندارين( برادران و خواهراني كه خر ميزنن سرشون تو درسه و اونايي كه سر و گوششون ميجنبه هم سرشون تو كار همديگه هست!! پس زياد وقت نميشه.)
اين تابستون ميتونه بهترين تابستون عمرتون باشه .. پس خرابش نكنين...
در هر صورت:غصه خوردن واسه چيزايي كه ديگه بر نميگردن و نميشه كاريشون كرد جزو احمقانه ترين كاراست!!!هر گهي شدين خوش باشين.شايد در بادي امر حرف خوبي نباشه ولي اگر مرد(زن!) هستيد نگذارين آيندتون اينجوري بشه و به توصيه برادر منفي گوش كنين كه:
حد اقل تا وسط مرداد حالشوو ببرين!
-------------------------------
حالا بعدا بيشتر توضيح ميدم!
و در آخر شعري از شيخنا و مولانا حافظ:
دمي با غم به سر بردن جهان يكسر نمي ارزد
به مي بفروش دلق ما كزين بهتر نمي ارزد...
(اينو وقتي كه مث ما پير شدين ميفهمين كه خيلي دير شده...)
خوش باشيد