نمی تونی متن ادبی بنویسی، ننویس خب!!!
فی التواصیف الجمالات حضرت جلیل القدر، آیت الله (نشانه ی خداوند)، اَلعظمی، جناب آقای آق محموت مزینانیان، الأب الکبیر الداووود مزینانی، (دامت برکاتهما)...
من باب چاپلوسی به درگاه ایشان عرض می کنم که فردی بس بسیار پر کار و پر تحرک در امور دانشگه و بسی مهربان و رئوف بوده، هیچ گاه عصبانیت در چهره شان ظهور نمی کند. یادم آمد از چند شبی که در خدمت آن حضرت بودیم و تا دیر وقت با آق داوود درسکی چند خواندیم. ما را بر سفره اش نشاند و نان و نمکی با هم تأکیل کردیم که از سرمان زیاده بود.
روزی ایالاتش از بهر سفر در خانه نبود و ما با ایشان نهاری ساختیم که بسیار به یاد ماندنی بود. ایشان تأکید داشت که ما از کمترین ذرات شلاب پلو خورش در آشپزی استفاده کنیم که ما نیاموخته بودیم تا آن زمان. درسی بس بزرگ بود.
سحرگاهان خوش بیدار است و نماز گاهان ناخودآگاه از جای می پرد و ساعتی به راز و نیاز صبحانه می پردازد و همتی عظیم دارد در برپایی اهل خانه برای نیازات آنان با رب الحمید المجید، بالأخص آق داوووود که به جد بیدارسازیش از غیر ممکنات است... (البت در شب های همایش در خانه ی حضرت مندی این گونه نبود، شاید از پدر میراثی رسیده اش باشد)
فی المثل من برکات زوج الذکور می توان به خط مسترد من دانشگاه الصنعتی الشاهرود (رضی الله عن رئیسه) نام برد که نعمتی است از جانبان شخوص بزرگواران آن حضرات...
ما بسی ارادت داریم به خدمت ایشان و از مریدان اوییم.