آقا این داستان گردهمایی به کجا کشید؟!؟


به نام تنهاترین

سلام بر همگی؛
امیدوارم که حال و احوالتون خوب و دماغتون چاق تر از همیشه باشه! ( اگه تا حالا این جمله ی کنایی رو نشنیده بودین نخندینا!!! من اون موقع ها که چوکولو بودم می رفتم خونه ی فامیل و اینا همش بهم می گفتن دماغت چاقه منم حالیم نمی شد یعنی چی؟ همش می خندیدم... )
از این حرفا که بگذریم چند روزی است که در مخیله نشخوار می کنم که به قول دوست عزیز و رفیق شفیقم سوری «آیا چگونه» می شود این رو به استماع عزیزان رسوند.
خدمتون عرض کنم که اگه یادتون باشه ما قول، البته نه قولِ قول ولی خوب، یه همایش همچین بزرگ رو بهتون داده بودیم. راستشو بخواید از خدا که پنهون نیست، از شما چه پنهون کــــــــــــــــــــه ( حالا ان قدر اسکی می رم که اصل مطلب یادم می ره ) ما یه OK از استاد مندی عزیز گرفتیم با نظر ایشون حتی مبالغی رو هم جمع آوری کردیم از دوستان. همین طور که چلچله گفته بود از بالایی ها هم قول سالن و حتی کمک مالی رو گرفتیم. اما باز هم طبق معمول در کشور ما یه سری دست های پنهانی در کارن که از هر گونه کاری که مطابق میلشون نباشه جلوگیری می کنن. راستشو بخواید ما پس از صحبت کردن با نصرت به قول استاد اشرف الدین اشرفی شاهرودی الأصل من اصلاً قصد توهین ندارم، اصالاً اشاره هم نمی کنم ولی همین آقای آقا جواد و غیرو و ذلک (همون کیک و کَسَک خودم) بلا نسبت شما نمی دونم چرا همیشه در این زمینه ها دوست دارن که مخالفت کنن و ساز مخالف بزنن. البته به قول عده ی کثیری از دبیران ایشون - که فعلاً از بردن نام ایشان خودداری می کنم- بیش تر از ترس این موجود خارق العاده است.... (با این ترسش چه جوری مدیر این جا شده من یکی نمی دونم؟؟؟)
راستشو بخواید گفتیم برویم با این خانم مددی صحبتی کرده باشیم و تا حدودی ایشان را در این امر پایه سازیم که حمایت کنند و حداقل رأی بالاتر ها رو نزنن. اما شنفتیم که این ام العجایب هم اصلاً شعور همچین کاری رو ندارن!!! (برای جلوگیری از برخورد دوستداران و هواداران و هواخواهان و لاوران و بچه فامیل این و اون باید عرض کنم که این جملات عین جملاتی است دبیران ذکر کرده بوده بودند... بدون کوچیک ترین تحریف و دستبرد و بازنویسی و یا مبالغه)
اما خواستیم که از بالا ترین ها در استان و یا حتی دفتر رئیس سازمان ور شکسته ی سمپاد ( ورشکسته از اون جهت که معلوم نیست هست یا نه؟ اصلاً اختیاری داره یا نه؟ ) کمک بخواهیم باز شنیدیم که ممکن است مصالح فردی، گروهی، حزبی و یا معذوریت های جنسیتی رایج در این جامعه ی به قول نیما به خواب رفته ی امروز ما باعث شود که افراد از حضور به هم رسوندن در همچین جلساتی خودداری کنند. البته خوب باید حق را با همانان داد. گفتیم که اگه این جوری بشه که کار قوام پیدا نمی کنه!!! بهتره که نقشی دگر زنیم!.
لاجرم گفتیم که هیچ حمایتی دل چسب تر و مفید تر از حمایت های تشکل مانند نیست پس به همین خاطر ما اهدافمون رو از بر گذاری (این املای «گذار-گزار» رو من آخرش درست درمون یاد نگرفتم یکی بیاد یه راهنمایی کنه ما چه جوری این رو یاد بگیریم که این جوری آبرو ریزی نشه!!!) یه هم چین همایشی یک بار دیگر در این جا می گیم. از شما هم خواهش می کنیم که در صورت تمایل رأی خود را در صندوق Commnetها بیندازید. البته شما می توانید در ضمن بر گذاری این رفراندوم، نظر خوتون رو برای هر چه بهتر و باشکوه تر برگذار شدن این همایش و مشروعیت کامل و عملی آن و هم چنین هر گونه کانال زمینی، زیر زمینی، زیر میزی و یا پارتی و غیره که دارید رو نیز بنویسد، البته در صورت تمایل نسبت به انجام یه هم چین کاری. اگر که شما هم می خواهید ساز مخالف بزنید ما حاضریم به نظرات و دلایل شما گوش همی فرا نهیم.
و اما اهداف بر گذاری همایش:
1. تقدیر و تشکر از زحمات چندین و چند ساله ی دبیران محترم در این مراکز (البته با توجه به نظر سنجی انجام شده در اردی بهشت ماه)
2. تشکر از تمام کسانی که از سال های اول تأسیس مراکز استعدادهای درخشان تلاش کرده اند و به قول معروف سنگ بنا را هر چه محکم تر گذاشته اند و علی رغم حضور ظاهری خودشان، تأثیرات زحماتشان روز به روز نمایان تر می شود و متأسفانه به عدد آنان - که به اجبار همان دست های پنهان در این سال ها مرکز را ترک کردند و می کنند - افزوده می گردد.
3. جشن فارغ التحصیلی دانش آموزان (البته کاملاً دانش آموزی و بدون دخالت بیجای مراکز در نحوه ی اجرای آن و از همه مهم تر تحت نظارت اولیای محترم)
4. کاهش فشار های عصبی وارد بر دانش آموزان ناشی از کنکور، سال پیش دانشگاهی و متأسفانه حوادث پیش آمده به دلیل بی کفایتی و عدم تدبیر برخی مسئولان و کادر مطیع آنان
5. از بین بردن سوء تفاهم پیش آورده شده در بین دبیران دبیران مرکز نسبت به دانش آموزان (بیش تر برای مرکز بالا، این بالایی که می گم به خاطر موقعیت مکانیه ها نه چیز دیگه)
6. دعوت از کارشناسان امر مشاوره برای راهنمایی های مورد نیاز در باب عوارض کنکور و انتخاب رشته و...
7. دعوت از فارغ التحصیلان مراکز، مشغول در دانشگاه ها برای آشنا کردن دانش آموزان با رشته ها و رشته شهرهای مطابق با علایق آنان و هم چنین بررسی محاسن و معایب دانشگاه های شهر های مختلف، مشکلات احتمالی پس از انتخاب رشته از قبیل دوری از خانواده، عدم تمایل به ادامه ی تحصیل در رشته ی انتخابی و استفاده از تجارب نزدیک آنان
خواهشاً به دوستان و هم کلاسی های خودتون هم خبر بدید تا نظراتشون رو به ما برسونن. بد نیست که مثل موقع نظرسنجی در مورد دبیر ها یه حالی دیگه ای به Blog بدید.
یه چیز دیگه، اگر می خواهید که یه هم چین کاری رو انجام بدید فقط یککم سریع تر که ما بتونیم شرایط رو در وقت به درد بخور مهیا کنیم.
صحبت دراز شد. به قول دکتر الهی قمشه ای من با یه شعر ختم می کنم:
وقتی که گل در نمی یاد
سواری این ور نمی یاد
کوه و بیابون چی چیه؟
وقتی که بارون نمی یاد
ابر زمستون نمی یاد
این همه ناودون چی چیه؟

سقوط من در خودمه
سقوط ما مثل منه
مرگ روزای بجگی
از روز به شب رسیدنه
دشمنیا مصیبته
سقوط ما مصیبته
مرگ صدا مصیبته
مصیبته، حقیقته
حقیقته، حقیقته

کسی حرف منو انگار نمی فهمه
مرده « زنده، خواب و بیدار » نمی فهمه
کسی تنهایی رو از من نمی دزده
درد ما رو در و دیوار نمی فهمه
واسه ی تنهایی خودم دلم می سوزه
قلب امروزیه من خالی تر از دیروزه

شهر تو شهر منه
آدماش ترمه قبا
شهر من شهر دعا
همه گنبداش طلا
تن تو مثل تبر
تن من ریشه ی سخت
تپش عکس یه قلب
مونده اما رو درخت

بوی گندم مال من
هر چی که دارم مال تو
یه وجب خاک ما من
هر چی می کارم مال تو
با ما باشید
نظراتتون رو از ما دریغ نکنید
تا بعد