فراخوان چیز


سلام و درود بر همگی
دو، سه تا چیز نامربوط بِنَویسم. همین سرِ گلوم گیر کرده، از بس پست ننویشتم، عقده شده. حالا تو رِ به خدا نرین (نروید) که کارتون دارم.
من از روییدن خار سر دیوار دانستم
که ناکس، کس نمی گردد از این بالا نشینی ها
و از افتان گل سوسن بر خاک دانستم
که کس، ناکس نمی گردد از این افتان و خیزان ها
این یکی هم انگلیسی یه:

Even the most naked trees in the world give their narrow shadows to the earth free. Our Hearts are not smaller than them, are they?

از این حرفا که بگذریم، غرض از مزاحمت این بود که:
بر آنیم تا باز هم مثل همیشه با یاری و همّت و همیاری و بزرگواری لوبیا دوستان عزیزمون باز هم دندان های امریکای جنایتکار را در دهان خرد کنیم، چنان که فراموشش نشود. همون طور که چلچله ی عزیز (لعن الله عنه) گفته بودن، در دست داشتیم تا برای روز معلم و گرامی داشت مقام متعالی و روح بزرگ آنان قدردانی ای هر چند نا چیز و ناگفتنی از آنان به عمل بیاوریم. تا یادبودی باشد برای ما و ایشان در این سال های پر بحران و در هم و برهم پشت کنکور با مخلفات و بقولات زیادش که هی تا شد و خواستند روابط به هم زدند و ما از نو این را ساختیم تا بدانند که مشکلات و سختی های معلم – دانش آموزی چیزی نبوده و نیست که بر آن دامن زنند و این دو خود بهتر می دانند که این مشکلات را چگونه باید حل کرد؟؟ چگونه باید ریشه کن ساخت؟ نه صورت را پاک نمود و فراموشش کرد و ...بماند.
ما اکنون مثل همیشه به یاری و همت شما و بیشتر از همه به حمایت و همفکری شما نیازمندیم. و صمیمانه از همه ی دوستان می خواهیم که در این امر خطیر یاریمان کنند. دوست داشتیم تا به رای شما به سه تن از دبیران محترم هدیه ای ناقابل به رسم یادبود تقدیم می کردیم اما از بد عهدی روزگار مجبوریم دست این تلاشگران را دورادور ببوسیم و تنها به برترین آنان به نظر شما نا قابل ترین یادگاری را تقدیم کنیم. به دیگران نیز تقدیر نامه ای از سوی این وبلاگ فکسنی و به نیابت از شما اهدا خواهد شد. امیدواریم که ایشان باز هم چون گذشته شرایط دانش آموزیمان را درک کنند و سوئ تفاهمی نیز پیش نیاید.
از آن جایی که هر گونه تشکل های این چنینی هیچ منبع کسب درآمدی ندارند، به یاری سبزتان نیازمندیم. (خودمانی: دوست نداریم فکر کنید به وقت پول دادن که شد این جوری حرف می زنیم. ما از همون اولش هم نخواستیم هر چیزی را بنویسیم و دوست می داشتیم چیزی درخور شما و حد اقل برای کم کردن مشکلات و یا هم دردی و یا همزبانی و یا یافتن راه حل برای همه ی نیازهایمان در این روزگار ناطور و نا ریدیف بنویسیم. شاید تونسته باشیم این چند دقیقه ای ر کهههه با ما می گذرونید آگاهتون کنیم و یا شادتون کنیم و یا دست کم با هم بودن ر تجربه کنیم.)
و دیگر هیچ نداریم که بگوییم.
لوبیا
از طرف همه ی لوبیا گران
خواستم در آخر هم بگویم که اگه فکر می کنید که نسبت به دبیران انتخابی خود دینی یا حق و حقوقی به گردن دارید که باید ادا کنید و فرصت را هم مغتنم می شمارید می تونید از طریق همین وبلاگ با ما تماس بگیرید. ما منتظر می مونیم. البته تا دیر نشده هر کاری که می خواهید، انجام بدهید! تا نوشدارو پس از مرگ سهراب و اینا نشه. تیکه کلوم همیشگی من: دیگه چی می خواستم بگم؟ .... بگذریم!
تا بعدددد.