نامه هایی به ریرا 1


سلام.
حال همه ما خوب است
ملالی نیست
جز گمشدن گاه به گاه خیالی دور
که مردم به آن شادمانی بی سبب می گویند.
با این همه... عمری اگر باقی بود
طوری از کنارزندگی میگذرم
که نه زانوی آهوی بی جفت بلرزد و
نه این دل ناماندگار بی درمان.
تا یادم نرفته است بنویسم
حوالی خوابهای ما سال پربارانی بود
میدانم همیشه حیاط آنجا پرازهوای تازه باز نیامدن است
٬اما تو لااقل حتی هر وحله گاهی هرازگاهی
ببین انعکاس تبسم رویاشبیه شمایل شقایق نیست.
راستی خبرت بدهم خواب دیدم
خانه ای خریدم
بی پرده
بی پنجره
بی در
بی دیوار
هی بخند...
بی پرده بگویمت
چیزی نمانده است
من چهل ساله خواهم شد
فردا را به فال نیک خواهم گرفت
دارد همین لحظه یک فوج کبوتر سپید
ازفراز کوچه ما میگذرد.
باد بوی نامه های کسان من میدهد.
یادت می آید رفته بودی خبر از آرامش آسمان بیاوری
نه ...ریرا جان
نامه ام باید کوتاه باشد
٬ساده باشد
بی حرفی از ابهام ا آینه
از نو برایت می نویسم :
حال همه خوب است
اما تو باور نکن.
------------------------
سید علی صالحی...