دو کلمه حرف حساب



با سلام خدمت همه ی عزیزانی که لطف می کنند و از سایت دیدن می فرمایند. امیدوارم که همگی شاد و سر خوش بوده و زندگی بر وفق مرادتان باشد (البته اگر همچین فردی با این اوضاع جامعه و مملکت یافت شود!!)
در ابتدا جا دارد که از دست اندرکاران لوبیا که واقعا زحمت کشیدند و یک چنین محیطی را فراهم نمودند تشکر کنم و خسته نباشید بگویم. در همین جا هم پیشاپیش عذرخواهی می کنم که اگر در جایی مطلبی را صراحتاً بیان کردم چون ما آمدیم تا حقایق را بیان کنیم و اگر نخواهیم با خودمان رو راست باشیم که با بقیه فرقی نداریم. پس چون هدف ما هدفی متعالی است یکدیگر را می پذیریم و به نظرات هم احترام می گذاریم.
هر چند این اولین پست من است و نباید این گونه شروع می کرم و لی خوب با هم تعارف که نداریم. یک سری مسائلی است که باید قبل از ادامه ی کار گفته شود هر چند باید زودتر از این ها و در همان ابتدای کار گفته می شد ولی خوب ...
- با عرض معذرت در همین جا باید عرض کنم چون بحث یکم جدی و طولانی است و به قولی حرف حساب است، اگر حوصله ندارید و گوشتان از این حرف ها پر است، «نخوانید» و آخر هم بخواهید بگویید: «برو بابا دلت خوشه، مث اینکه نفست از جای گرم بلند میشه و ...». -

بهتره برویم سر اصل مطلب:
جرقه ی برپایی این وبلاگ از حادثه ی 21 آذر شروع شد و ما که دیگه به اینجامون رسیده بود و دیدیم که جریان دارد به گونه ای دیگر رقم می خورد (که خورد "فوقع ما وقع") تصمیم گرفتیم یه جوری به آن هایی که بیرون گود بودند بفهمونیم که این تو چه خبره و قضیه از چه قراره و اونقدری که اسم و رسم داره آش دهن سوزی هم نیست (آفتابه لگن هفت دست ، شام و نهار هیچی!) چون واقعا یک چیزهایی می شنیدیم که شاخ در می آوردیم. و این طور شد که جغله اقدام کرد و چند تا پست گذاشت تا مطالب اصلی آماده شود. بعد هم اسم سایت توپ شد و کم کم آمار بازدیدکننده ها بالا رفت، بروبچ لوبیا هم که انتظار همچین استقبالی را نداشتند جو گرفتشون و رشته ی کلام از دستشان در رفت و زدن به در و دیوار (بیراهه)، یکی از نی گفت و یکی از نیستان، یکی از عشق گفت و یکی از اشتیاق و... . آخه یکی نیست بگه شمایی که می خوای ابراز احساسات کنی می تونی به خودش بگی حتما نیازی نیست که در ملاعام مطرح کنی و ارزشش رو هم کم کنی بعدشم یکی هم که از بیرون بیاد (تو جریان نباشه) و اینا رو بخونه بگه اینا جنبه ندارن و طبق معمول آسمون به ریسمون ببافن و بعد از یه هقته تحریم ها رو شروع کنن، قانون جدید وضع کنن، در سایت رو تخته کنن و ... . کار نداریم، نتیجه اش این شد که یک سری حرف ها که نمی بایست مطرح بشه(یا بهتر بود مطرح نشه)، شد. البته من منظورم این نیست که بچه ها حرف های بدی زدند و یا چرا این چیزها را نوشتند، چون الان می گویید وقتی خودشان اینجوری می گویند پس حتما چرت و پرت نوشنتد و بعضی ها حق داشتند که اینجوری برخورد کردند (البته در مورد این بعضی ها هم بعدا توضیح خواهم داد) من می گویم حالا که یک همچین محیطی فراهم شده تا بتوانیم عقاید و درددل هایمان را آزادانه مطرح کنیم چرا باید درست (به نحو احسن) استفاده نکنیم و بخواهیم با حرف های بیهوده و نا به جا که به هیچ جا بند نیست ارزش آن را پایین بیاوریم. من می گویم طوری نباشد که این وقتی را که ما و خواننده ی محترم صرف می کنیم هدر بره و بعداً پشیمان بشویم و بگوییم "ای کاش به کار دیگری مشغول می شدیم و خودمان را الاف نمی کردیم. حداقل به گونه ای باشد که یک فایده ای برای همه داشته باشد تا بتوانیم از این وقت اندک حداکثر استفاده را بکنیم و مطالب جدید و به درد بخور یاد بگیریم و این وضعیت راکد زندگی را یک تکانی بدهیم. منظور این نیست که سایت خشک و بی روح و جدی باشد بلکه هر چیز در حد تعادل و به اندازه ی نیاز به طوری که ما می توانیم محور اصلی کارمان را آموزش قرار داده و در کنارش خبر، طنز، مسخره کردن و ... هم باشد (در صورتی که کار ما برعکس است). البته خوب تقصیر ما هم نیست، چون گرایش علایق مردم به گونه ای شده که بیشتر به سمتی متمایل می شوند که نیاز به تفکر و اندیشه نداشته باشد و یک وقت نخواهند اون مخ را یک تکانی بدهند، فقط یک چیزی باشد تا چند دقیقه ای را خوش باشند بعدش هم هر چی شد، شد (فعلا بذار بگذره تا بعد ...) مثلا وقتی یک دانش آموز پیش اونقدر وقت دارد که می نشیند و با سوتی ها انشا می نویسد حتما می تونه کارهای (مثبت) دیگری هم انجام بده و لی خوب چه حاجت که چون چرت و پرت خرجی ندارد مسلما راحت تر است.
در هر صورت سعی کنیم وضعیت به گونه ای باشد تا بتوانیم حرفی برای گفتن داشته باشیم و پس فردا که از ما پرسیدن: خوب از این کار چه نفعی بردید جز اینکه وقت خودتان و دیگران را تلف کردید، بتوانیم محکم بایستیم و بگوییم از این چیزها می شود در ست هم استفاده کرد. تا به دیگران بفهمانیم نیمه ی پر لیوان هم قابل دیدنه، چرا همیشه باید نیمه ی خالی آن را ببینیم ؟؟!!!

در آخر هم: هرچند از این صحبت ها زیاد است و اگر بخواهی پای درددل مردم بنشینی مخت سوت می کشد ولی خوب چه کار کنیم که تو این مملکت حرف مردم بیچاره به جایی نمی رسد، در هر صورت ما تلاشمان را می کنیم «تا شاید نقطه ی کوری در افق های دوردست به ما لبخند بزند».


در کل شاید این حرف های من کمی مسخره به نظر بیاید، چون تو این مملکت ما اینقدر از این وقت ها از دست می دهیم که دیگر برایمان عادی شده و هیچ اهمیتی ندارد. ولی بالاخره باید از یک جایی شروع کرد. اگر بخواهیم دست روی دست بگذاریم و بگوییم بی خیال زندگی حالا یک جوری می گذرد، اصلا کی به فکر ماست که ما بخواهیم به فکر بقیه باشیم، وضع از این هم بدتر خواهد شد.

نکته ی اخلاقی : بهتر است کمی بیشتر به پیرامون خود بیاندیشیم؟

و اما از این صحبت ها که بگذریم می رسیم به آن بعضی ها :
در این بین عکس العمل بعضی ها نیز واقعا دور از حد انتظار بود، ما انتظار این را نداشتیم که یک سری این گونه برخورد کنند، هرچند باید احتمال این را هم می دادیم، چون همیشه تعدادی هستند که دوست دارند اذیت کنند و فقط ساز مخالف بزنند. ما انتظار داشتیم همان طور که ما آزادانه نظراتمان را بیان کردیم و حرف هایمان را گفتیم شما هم متقابلا و در کمال احترام اگر ایده، نظر و یا انتقادی دارید آزادانه بیان کنید. چون بالاخره همه که یک جور نیستند، هر فرد در زندگی برای خود معیارهایی دارد و با توجه به آن ها در مورد مسائل گوناگون اظهار نظر می کند. پس ما نمی توانیم شخصی را به خاطر اظهار نظری که می کند مورد بازخواست قرار دهیم، با این حال احترام به نظرات یکدیگر برای تداوم کار لازم است، چرا که شما هم اگر چندین بار با چنین برخوردهایی مواجه شوید، دلسرد می شوید و می گویید وقتی سطح فکری اینقدر پایین است و برای آدم ارزش قائل نمی شوند، برای چه خودم را به زحمت بیاندازم؟ و ... .

باید ببخشید که متن یکم خیلی سنگین شد و سرتون را درد آورد و شاید به یک متن وبلاگی نمی خورد. قرار نبود اینقدر زیاد بشود، من معمولا چیزی را یا نمی نویسم یا اگر شروع کنم و گرم بشوم دیگه خدا به داد خواننده ها برسد (یادم نمیاد به عمرم اینقدر نوشته باشم، آخه چون انشاهام رو هم بقیه برام مینوشتن). ولی خوب گفتن بعضی مسائل خالی از لطف هم نبود «بعضی اوقات یک سری تلنگرها لازم است».

در ضمن یه وقت فکر نکنین ما همیشه اینجوری ایم، اقتضای کلام ایجاب می کرد که متن اینگونه قلم بخوره. ان شا ا... در پست های بعدی نوشته های جالب هم براتون میذاریم. برنامه های آتی سایت رو هم به زودی اعلام خواهیم کرد.

گاهی وقتا یه نظر ساده می تونه خیلی سازنده و تاثیرگذار باشه و به جاهایی برسه که آدم فکرش رو هم نمی کنه. پس نظرات سبزتان را از ما دریغ نفرمایید.


به امید فرداهای روشن
دانی